جدول جو
جدول جو

معنی خانه دودی - جستجوی لغت در جدول جو

خانه دودی
(نَ / نِ)
نام یک سلسه کوهی است بین میان دشت و دشت بیارجمند که در آن معادن مس وجود دارد و اهالی استفادۀ سرشاری از آن مینمایند. مس این ناحیه با گوگرد مخلوط و سی درصد مقدار آن خالص است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانه داری
تصویر خانه داری
فن یا هنر اداره کردن خانه شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی و مانند آن، تدبیر منزل
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش بیارجمند شهرستان شاهرود واقع در 20 هزارگزی خانه بیار. این ناحیه کوهستانی و آب و هوایش معتدل است، سکنۀ آن 400 تن و مذهب اهالی شیعه و زبانشان فارسی است. آب آنجا از قنات و محصولاتش غلات و تنباکو و پنبه و بنشن و بادام و پسته است. اهالی بزراعت و گله داری گذران می کنند و راه آنجا فرعی است ولی میتوان به آنجا اتومبیل برد... در آنجا یک باب دبستان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 105)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
عمل خامه دوز
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ بِ)
خانه بدوش بودن. حالت خانه بدوش. رجوع به خانه بدوش شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
حالت خانه زاد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
عمل خانه روفتن. عمل تمیز کردن خانه. رجوع به ’خانه روب’ شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ دَ / دُو لَ)
کنایه از مرکب. کنایه از اسب. (آنندراج) :
شاه شد از خانه دولت سوار
خانه دولت شد ازو بختیار.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دشنامی است که بکسی گویند که سبک پا باشد و هر روز ب خانه شخص آمد و شد کند. (ناظم الاطباء). کسی که همیشه اقامت و سکونت خانه دوست میدارد و این بمحل ذم مستعمل است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
میانه روی. درست خرجی. (ناظم الاطباء) ، تدبیر منزل. مواظبت زن در کارهای خانه
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ بَ)
عمل خانه بستن در نرد. رجوع به خانه بستن شود، عمل جدول بندی کردن بخانه. چیزی را به وسیلۀ جدول بندی کردن بصورت خانه خانه در آوردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از خانه داری
تصویر خانه داری
عمل خانه دار، شغل خانه دار تدبیر منزل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه داری
تصویر خانه داری
هنر اداره خانه یا مجموعه آگاهی های مربوط به آن مانند، آشپزی، خیاطی، شغل و عمل خانه دار
فرهنگ فارسی معین